توئی آن عليمی كه هيچ امری از تو مَستور نبوده و نخواهد بـود و توئی آن خَبيری كه از اسرارِ قلوب و نفوس و صدور آگاه بوده و خواهی بود. هر عملِ پاكی بهمثابه نور به تو راجع، ارادهات خاك را از افلاك بگذراند و سَطوتت صَخرۀ صَمّا را آب نمـايـد. ای خداوندِ دانا، عَبدَت ضيافتِ تو را اراده نموده از او بپذير و قبولش فرما. توئی كريمی كه احدی از اوّلين و آخِرين از سَماء فَضلَت مَحروم برنگشت. اين خدمت را از عَبدَت محمّد قَبلِ حسن به طِرازِ قبول مزيّن فرما. توئی مُهَيمِن بر همه اشياء و محيط بر ارض و سماء. لا اِلهَ اِلّا اَنتَ الفَضّالُ الكَريمُ.
-حضرت بهاء اللهسِراج امرت را به دُهنِ حِكمَت بر افروختی، از ارياح مختلفه حفظش نما. سِراج از تو، زُجاج از تو، اسبابِ آسمان و زمين در قبضۀ قدرتِ تو. اُمَراء را عدل عنايت فرما و عُلَما را انصاف. توئی آن مقتدری كه به حركتِ قلم امرِ مُبرَمَت را نصرت فرمودی و اولياء را راه نمودی. توئی مالكِ قدرت و مليكِ اقتدار. لا اِلهَ اِلّا اَنتَ العَزيزُ المُختارُ.
-حضرت بهاء اللهبه تو توجّه نمودهام و به حَبل عنايتت مُتِمَسّكم و به ذِيلِ كَرَمَت مُتشَبّث. توئی آن كَريمی كه يك قطره از دريای غُفرانت عِصيان عالميان را مَحو نمايد و يك كلمه از فَمِ عنايتت آب حَيوان بر اهلِ امكان مبذول دارد. ای بخشندۀ يكتا، عبدت را محروم منما و از بحر رحمتت قسمتی عطا نما و از دريایِ جودت نصيبی مقدّر فرما. السُن عالم قابل ذكرت نه و اَفئده اُمَم لايق ادراك هستيت نَه. هستیِ تو وَرایِ اِدراكِ عُقول و فوق عرفانِ نفوس بوده و هست. به كمالِ عجز و ابتهال بخشش قديمت را ميطلبم و فضلِ عَميمت را ميجويم. تـو دانـا و آگاهی، به ذكرت زندهام و به اميد لَقايت موجود و پاينده، آن كن كه سزاوار بخشش تو است نه لايقِ ذكـر و ثنایِ من. لا اِلهَ اِلّا اَنتَ الغَفُورُالكَريمُ. اَلحَمدُ لَكَ اَنتَ مَقصُودُ القاصِدين.
-حضرت بهاء اللهاين نهالي است تو غَرس نمودی، از اَمطارِ سَحابِ رحمت آبش ده. توئی آن كريمی كه عِصيان عالم تو را از كَرَم منع ننمود و از بدايعِ فضلت باز نداشت، توئی كه جودت وجود را موجود فرمود و به افقِ اعلی راه نمود. عبادت را از صِراطِ مستقيمت منع مفرما. توئی قادر و توانا.
-حضرت بهاء اللهاین مشتِ خاک را از اِهتزاز کلمۀ مبارکه منع منما و از حرارتِ محبت محروم مساز دریاهای عالم بر رحمتِ محیطه اتِ شاهد و گواه آسمانها بر رفعت و عظمتت مُقّر و مُعترف ای دریای کرم قطرۀ بشطرت تَوجّه نموده و ای آفتابِ جود وجود جودت را طلب کرده هستیت مقدّس از دلیل و برهان و استوائت بر عرش منزّه از ذکر و بیان رجای افئده و قلوب و ارتفاع ایادی نفوس بر بخششت گواهی است صادق و شاهدیست ناطق چه اگر کرم نبود دست ارتفاع را نمیآموخت تراب چه و ارتفاع چه ای کریم نیّر رحمتت از افق هر شئی ظاهر و نجم عطایت از هر شطری ساطع محتاجان بابت عطایت را میطلبند و عشّاق رویت لقایت را چون خلق از تو و امید مَکنونۀ قلب از تو سزاوار آنکه امام وجوه اغیار مُحرمان کویت را بِطِراز جدیدی مزین نمائی و باسم بدیعی فائز فرمائی توئی آنکه از اراده ات ارادات عالم ظاهر و از مشیّتت مشیآت امم نافذ رجا از قلوب طالبانت قطع نشده و نمی شود گواه این مقام کلمۀ مبارکه "لا تَقنطوا" ای کریم عبادت در بحر نفس و هوی مشاهدۀ میشوند نجاتت را آمل و بخششهای قدیمت را سائل توئی قادر و توانا و معین و دانا. "حضرت بهاءالله"
-حضرت بهاء اللهو کران شنوا کردی مردگان زنده فرمودی و فقيران اغنيا کردی گمراهان را راه بنمودی و تشنگانرا بچشمه هدايت دلالت کردی ماهيان لب تشنه را بدريای حقيقت رساندی و مرغان آواره را بگلشن عنايت دعوت فرمودی پروردگارا جمعی هستيم بندگان تو و فقيران تو دور افتادهايم مشتاقان تو تشنه چشمه توئيم و دردمند درمان توئيم در ره تو قدم نهاديم و مقصد و آرزوئی جز نشر نفحات تو نداريم تا نفوس فرياد اهدنا الصراط المستقيم برآرند و ديده بمشاهده انوار روشن نمايند از ظلمات جهالت برهند و طائف حول سراج هدايت گردند بینصيبان نصيب برند و محرومان محرم راز شوند پروردگارا بعين عنايت نظر نما تأييدی آسمانی فرما نفثات روح القدس مبذول دار تا بخدمت موفّق گرديم و مانند ستارههای روشن در اين اقاليم بنور هدايت بدرخشيم. توئی مقتدر و توانا و توئی عالم و بينا. ع ع.
" لوح اول دوره دوم الواح فرامین تبلیغی حضرت عبدالبهاء"
-حضرت بهاء اللهپروردگار مهربانا شکر ترا شاهراه هدايت بنمودی و ابواب ملکوت بگشودی و بواسطه شمس حقيقت تجلّی فرمودی کوران بينا نمودی و کران شنوا کردی مردگان زنده فرمودی و فقيران اغنيا کردی گمراهان را راه بنمودی و تشنگانرا بچشمه هدايت دلالت کردی ماهيان لب تشنه را بدريای حقيقت رساندی و مرغان آواره را بگلشن عنايت دعوت فرمودی پروردگارا جمعی هستيم بندگان تو و فقيران تو دور افتادهايم مشتاقان تو تشنه چشمه توئيم و دردمند درمان توئيم در ره تو قدم نهاديم و مقصد و آرزوئی جز نشر نفحات تو نداريم تا نفوس فرياد اهدنا الصراط المستقيم برآرند و ديده بمشاهده انوار روشن نمايند از ظلمات جهالت برهند و طائف حول سراج هدايت گردند بینصيبان نصيب برند و محرومان محرم راز شوند پروردگارا بعين عنايت نظر نما تأييدی آسمانی فرما نفثات روح القدس مبذول دار تا بخدمت موفّق گرديم و مانند ستارههای روشن در اين اقاليم بنور هدايت بدرخشيم. توئی مقتدر و توانا و توئی عالم و بينا. ع ع.
-حضرت بهاء اللهپـروردگارا، ستايش تو را سزاست که ايـن بیکسان را به خِيامِ عنايتت راه دادی و ايـن فقيران را به کَنزِ غَنايت دلالت فـرمودی و اين ذليلان را به عِزّتِ قديمه هدايت کردی. حمد تو را، شکر تو را ای پروردگار.
-حضرت عبدالبهاءای بی نياز، سِتايش تو را سزاست که اين گمگشتگان را به شاهراهِ هدايت دلالت فرمودی و اين تشنگان را به عَينِ عِنايت رساندی و اين درماندگان را در ظِلّ کلمۀ الهيّه پناه دادی. اِنّکَ اَنتَ الکَريم.
-حضرت عبدالبهاءای بخشنده و درخشنده و مهربان، شکر تو را که شاهراه حقيقت نمودی و عِنايت فرمودی و صبحِ روشنی طالع نمودی و فضای گلشنی واسع بگستردی، در ظلّ شَجَرۀ اَنيسا مأوی بخشيدی و بزم الَست آراستی و از جامِ ميثاق سر مست فرمودی و در زمرۀ ثابتان اين دوستان را محشور نمودی. ای مهربان، توئی مؤسّسِ عهد و پيمان، ای يزدان توئی ملجأ و پناه راسخان، ای مَنّان توئی مُذِلِّ بيخردان و مُنتَقِمِ از مُتزلزلان.
-حضرت عبدالبهاءای پروردگار، مرا بيدار کن هشيار نما، از غيرِ خود بيزار کن و به محبّتِ جمالت گرفتار نما، نفحۀ روحالقدس بخش و ندای ملکوت ابهی بگوش رسان، قوّتِ روحانی عطا کن و سِراجِ رحمانی در زُجاجِ قلب بر افروز، از هر بندی آزاد کن و از هر تَعلُّقی نجات ده تا جز رضای تو نطلبم و بهغير از روی تو نجويم و دون راه تو نپويم، نُفُوسِ غافله را هشيار کنم و ارواحِ خفته را بيدار نمايم، تشنگان را آب حيات بخشم و مريضان را شفای الهی دهم، هر چند حَقيرم ذَليلَم فَقيرم امّا پشت و پناهم تـوئی و مُعين و ظَهيرَم تـوئی، تأييدی عنايت فرما که کُلّ حيران گردند. خدايا توئی مقتدر و توانا و بخشنده و دهنده و بينا.
-حضرت عبدالبهاءای یزدانِ رحمن، جانم فدای خاکِ آستانت، بویِ خوشی به مَشامم رسان و به کوی خویش دلالت فرما، بیچارهام چارهای کن، آوارهام دلِ صد پاره ده، مونس جانم باش و راحت و مَسرّتِ وجدانم گرد، چون عِنایت کنی اُنس است و چون عدالت نمائی وحشت است. توئی رحیم و کریم و مهربان.
-حضرت عبدالبهاءای پروردگار، ستايش تو را که اين بينوا را با نوا کردی و اين مُستمَند را به گنج روان دلالت فرمودی، اين قافلۀ گُمگَشته را به کعبۀ مقصود هدايت فرمودی و اين ماهیِ تشنه لب را از مَعينِ عينِ تسنيم نوشانيدی، پس اگر در دهان صد هزار زبان بگشايم و به هر زبان حمد و ستايشِ تو نمايم از عُهدۀ شُکرِ الطافت در نيايم که چنين موهبتی مبذول فرمودی و چنين اِحسان رايگان داشتی. ای يزدان مهربان، ثابت نما و نابت کن، مُستقيم فرما و در محفل اسرار همدم و نديم کن، ای کريم، توئی صاحب فضل عظيم، اِنّکَ اَنتَ الرّحمَنُ الرّحيم.
-حضرت عبدالبهاءای خداوند، تو شاهد و آگاهی که در دل و جان جز آرزویِ رضای تو مُرادی ندارم و جز در بَزمِ ميثاق راهی و کامی نجويم، شب و روز دردمندِ دردِ توام و روز و شب مجروحِ تيغ و خدنگِ تو، جز به مَلَکوتِ ابهايت ناله و فغانی نکنم و جز در پناه احديّتت امن و امان نجويم، بيزار از هر بيگانهام و به يگانگیِ تو دل بستهام، از غيرِ تو بيزارم و از مادونت در کنار. ای پروردگار، موفّق بدار تا از سودائيان تو گردم و از شيدائيان تو شوم، سر دفترِ مجنونانِ روی تو گردم و رسوائيان کوی تو، اين موهبت را شايان فرما و اين عنايت را رايگان کـن. تـوئی پـروردگار و تـوئی آمـرزگار.
-حضرت عبدالبهاءای خداوندِ يکتا ای پروردگارِ بيهمتا، ستايش و نيايش تو را که اين اِکليلِ جَليل را بر سر اين ضُعفا نهادی و اين رِداء عِزّتِ ابديّه را بر دوشِ اين فقرا دادی، پَرتوِ تقديست بر هيکلِ تُرابی زد انوار جهان ابدی ظاهر شد، شعلۀ عنايتت از نارِ موقده ظاهر شد و قلوب را حياتِ جاودانی داد، شکر تو را بر اين موهبت و بر اين عنايت و بر اين رحمت که اين ضعفا را به آن مُخَصّص داشتی. توئی کريم و رحيم و مهربان.
-حضرت عبدالبهاءخدايا، شکر تو را که اين دل و جان به جانان رساندی و اين بـی بهره را نصيبِ بی پايان بخشيدی، اين گمگشته را به کوی خويش خواندی و اين سر گشته را در پناهِ خود سر و سامان دادی. توئی دهنده و بخشنده و پاينده و مهربان.
-حضرت عبدالبهاءخدایا، تو را شکر باد که این بیگانه را آشنای خویش نمودی و این بیچاره را به پناهِ خود راه دادی، تشنۀ جان سوخته را آبِ حیات بخشیدی و ماهیِ لب تشنه را به عَذبِ فُرات در آوردی. لَکَ الحَمدُ علی ذلک، اِنَکَ اَنتَ الکَریمُ الرّحیمُ الوَهّاب.
-حضرت عبدالبهاءای پروردگار، دردمندان را درمان کن و هوشمندان را مَحرَمِ ایوان، اُفقِ علّیین را به نور مُبین روشن نما و ساحتِ دلها را رشکِ گلزار و گلشن کن، هر یک از احبّاء را نَجمِ هُدی نما و هر یک از اهلِ وفا را کوکبی ساطع در افقِ اعلی، نهالهای حدیقۀ رحمانیت را طراوت و لطافت بخش و نورسیدگانِ بارگاه احدّیت را صَباحَت و مَلاحَت ده، بندگانِ دیرینت را انوار عِلّیین فرما و آزادگانِ قدیم را شهریارانِ اقلیمِ نَعیم کن، رویشان برافروز و خویشان را مُشکِ جان فرما و آفاق را مُعطّر و مُعَنبر فرما، دستشان ید بیضا نما و لفظشان لؤلؤ لالا، برهانشان ثُعبانِ مُبین کن و دلیلشان سنوحاتِ عِلّیین، ظهیرشان شدیدالقوی کن و نصیرشان جنودِ ملکوتِ ابهی.
-حضرت عبدالبهاءپروردگارا آمرزگارا، هرچند گنهکارم ولی جز تو پناه ندارم، شکر تو را که در اين آوارگیِ کوه و صحرا و بيچارگی و آزردگی در دريا باز به فرياد رسيدی و تأييد فرمودی و توفيق بخشيدی و به خدمتِ آستانت سزاوار کردی، موری را قُوّتِ سليمانی بخشيدی و پشهای را شيرِ بيشۀ رحمانی فرمودی، قطرهای را موجِ دريا دادی و ذرّهای را به ذُروِۀ الطاف رساندی، هرچه بود از تو بود و الّا خاکِ ضعيف را چه قوّتی و وجود نحيفِ را چه قدرتی. پروردگارا، به گناه مگير پناه ده، عِصيانِ مبين غُفران نما، در لياقت منگر بابِ عنايت بگشا. توئی مقتدر و توانا توئی عالم و بينا.
-حضرت عبدالبهاءای خـداونـد، ایـن گُمگَشتِگان کـوی خـویش را عـاشقانِ فـارغ از بیگانه و خـویش فـرمـا. تـوئی قـادر و تـوانـا.
-حضرت عبدالبهاءپروردگارا آمرزگارا، چگونه زبان بهستايشت گشايم و پرستش و نيايش نمايم، تَقرير عين تقصير است و تَحرير دليل نادانی در اين امر عَسير، زبان آلتی است مُرکّب ازعناصر، صوت و بيان عَرَضی است از عَوارض، به آلتِ عُنصری و صوتِ عارضی چگونه توان نَعت و ستايش حضرت بيچون گفت، آنچه گويم و جويم از مُدرکات عالم انسانی است و در تحتِ احاطۀ عالمِ بشری. نتائج فکريّه چگونه بهمعارجِ الهيّه رسد و عنکبوتِ اوهام چگونه به لُعاب ظنون و اَفهام بر رفرف تقديس تَنَد، جز بيانِ عجز چارهای نه و بهغير از اعتراف به قصور بهانهای نيست، تو غنيّ متعالی و مقدّس از ادراک عقولِ اهلِ کمال ...
-حضرت عبدالبهاءای پروردگار ستایش و نیایش تو را لایق و سزاوار که این مردۀ افسرده را جان بخشیدی و این گمگشته سر گشته را به دارُ الاّمان راه دادی این بر سر و سامان را در مَآمن الطاف پناه دادی و این تشنۀ سوخته را به رحیق مختوم و ماءِ عَذبِ حّیَوان سیراب فرمودی چه که به هِدایتِ کُبری فائز داشتی و به موهبتِ عُظمی مخصّص کردی کردگارا شکر تو را حمد تو را نیایش تو را ع ع
-حضرت عبدالبهاءای پروردگار این آورگان را به سایۀ خویش در آوردی و سَر و سامان دادی. نیستی را هستی دادی و نابود را وجود بخشیدی تشنگان را آب گوارا دادی و گرسنگان را سفرۀ مُهنّا گستردی و نعمت مهیّا رایگان نمودی پس در هر موردی مَلجآ و پناه باش و در هر مقصدی مُعین و مُستعان گرد توی مقتدر و توانا تویی دهنده و شنونده و توانا و بینا ع ع
-حضرت عبدالبهاء